تعهدات وکیل و تعدد وکلا
تعهدات وکیل و تعدد وکلا
وکیل شخص در برابر اختیارات فراوانی که از جانب موکل خود دارد، مسئولیت هایی در قبال وی داشته که باید به آنها عمل کرده و در صورت تقصیر در برابر موکل خود مسئول خواهد بود.
مسئولیت ها و تعهدات وکیل
از جمله مسئولیت ها و تعهدات وکیل عبارتند از:
مسئولیت ناشی تقصیر وکیل
لزوم رعایت مصلحت موکل
لزوم دادن حساب مدت
محدوده اخنیارات وکلا متعدد
مسئولیت ناشی تقصیر وکیل
مطابق ماده 666 اگر در نتیجه تقصیر وکیل، موکل متحمل ضرری گردد که عرفاً علت وقوع آن اشتباه و عمل وکیل باشد، وکیل مسئول خسارات وارده خواهد بود.
در جایی که وکیل با اذن موکل خود، برای انجام موضوع وکالت وکیل بگیرد، مسئول اعمال او نیست مگر اینکه در انتخاب وکیل بی مبالاتی و بی احتیاطی کرده باشد؛ خواه این وکیل برای خود وکیل باشد یا برای موکل او.
باید در نظر داشت که تعهد وکیل دادگستری، تعهد به وسیله بوده و در صورتی که وی در جریان دعوا مطابق عرف به وظایف خود عمل کرده باشد، مسئول نخواهد بود.
لزوم رعایت مصلحت موکل
وکیل شخص ملزم است در تمامی مواقع، صلاح موکل خود را در نظر داشته و بر همین اساس اقدامات خود را انجام دهد.همچنین باید از اختیاراتی که توسط موکل یا بر اساس عرف به او داده شده است، تجاوز ننماید.
در جایی که وکیل به عمد مصلحت و غبطه موکل خود را رعایت ننماید و به سود خود اقدام کند، عمل وی فضولی بوده و تا زمان تنفیذ و اجازه موکل اثر حقوقی به دنبال نخواهد داشت. از سوی دیگر، چنانچه وکیل مصلحت موکل را رعایت ننموده باشد اما در این امر سوءنیت نداشته باشد، اقدام وی نافذ خواهد بود؛ البته باید توجه نمود که در صورت تقصیر ، وکیل مسئول خسارات وارده به موکل خود خواهد بود.
اشاره میکنیم که سایر نمایندگان قانونی نظیر قیم و ولی نیز باید مصلحت و غبطه مولی علیه خود را رعایت نمایند و در صورت عدم رعایت این تکلیف، ضمانت اجراهای فوق الذکر شامل آن ها نیز خواهد شد.
لزوم دادن حساب مدت
هر موکلی طبیعتاً حق دارد تا از اعمالی که وکیل او انجام میدهد آگاهی داشته باشد. به همین دلیل یکی از تکالیف وکیل دادگستری مطابق ماده 668 قانون مدنی، اطلاع دادن اعمال خود در زمان وکالت به موکل خود بوده و همچنین وکیل وظیفه دارد تا تمامی دریافتی هایی را که به نمایندگی از موکل خود دریافت کرده است به وی مسترد دارد.
موکل میتواند همزمان با انعقاد عقد وکالت یا بعد از آن، وکیل را از دادن صورت حساب معاف کند، یعنی ملتزم میشود که گفته وکیل را به عنوان نتیجه بپذیرد.همچنین اجزای این حساب جدایی ناپذیر هستند برای نمونه موکل نمیتواند در صورت ورشستگی از وکیل خود بخواهد که بدهی خود را بپردازد و برای گرفتن مطالبات خود وارد در هیئت غرما شود.
نکته دیگر آنکه وکیل باید چیزی را که به اشتباه دریافت نموده است به صاحب اصلی آن و نه به موکل رد کند و در صورت تقصیر در این امر در مقابل صاحب مال مسئول خواهد بود هر چند بتواند پس از آن به موکل خود رجوع کند.
محدوده اختیارات وکلا متعدد
ممکن است شخصی برای انجام امور خود، به چند شخص مجزا وکالت دهد. در این صورت اگر موکل به استقلال وکلا تصریح نکند، وکلا باید بصورت اجتماع اقدام کرده و نمیتوانند بدون موافقت سایر وکلا اقدام به عملی برای موکل خود نمایند. در این حالت در صورتیکه وکیلی فرداً اقدام کند، عمل وی نافذ نبوده و پس از تنفیذ سایر وکلا و یا موکل دارای اثر حقوقی میگردد.
در جایی که چند وکیل در زمانهای مختلف مامور انجام کاری شوند، ظاهر بر استقلال آنها بوده و در غیر این صورت استقلال آنها خلاف ظاهر بوده و باید ثابت شود.
هنگامی که چند وکیل بصورت مستقل عملی انجام میدهند، عمل حقوقی وکیلی که زود تر انجام شده نافذ است.مانند آنکه دو نفر وکیل فروش مالی بوده و هر دو مال را به دو فرد متفاوت بفروشند. در این صورت فروشی که زودتر انجام شده نافذ خواهد بود.
باید به این نکته توجه شود که در صورت استقلال وکلا متعدد، هر وکیل تنها در قبال اعمال خود مسئول است اما در حالت اجتماع، وکلا در قبال عمل جمعی که انجام داده اند مسئولیت تضامنی دارند.
فوت یکی از وکلا
در صورتی که شخصی برای امری چند وکیل داشته باشد و یکی از آنها فوت کرده، عزل شده و با اهلیت خود را از دست دهد، بنابر نوع وکالت که به نحو استقلال یا اجتماع است، احکام متفاوتی حاکم خواهد شد.
در وکالت به نحو اجتماع با فوت، حجر یا عزل یکی از وکلا، وکالت مابقی آنها نیز پایان میابد. از سوی مقابل و در فرض استقلال، فوت، حجر و عزل یکی از وکلا تاثیری در وکالت دیگران نخواهد داشت.
در صورتی که دو نفر به یک شخص وکالت دهند و یکی از موکلین فوت نماید، اصولاً وکالت نسبت به متوفی منفسخ ولی نسبت به موکل دیگر باقی است مگر اینکه خلاف آن در وکالت قید شده باشد یا اینکه امکان اجرای وکالت ممکن نباشد.
حق توکیل
بطور یک اصل، زماینکه موکل شخصی را به عنوان وکیل خود بر میگزیند، با توجه به شخصیت و مهارت های او دست به انتخاب زده است. به همین دلیل اصولا وکیل جز در صورتیکه بصورت صریح یا بر اساس شواهد اجازه توکیل به غیر را داشته باشد، نمیتواند در امر مورد وکالت دیگری را وکیل قرار دهد.
اذن در انتخاب وکیل، ممکن است ناظر به تعیین وکیل دیگری برای موکل(تفویض) باشد یا برای خود وکیل.
اگر وکیل اولف موکل وکیل دوم باشد، یعنی وکیل برای خود وکیل گرفته باشد، با فوت و حجر وکیل اول وکالت وکیل دوم نیز پایان میباید. اما اگر وکیل دوم، وکیل موکل باشد، حق عزل او تنها با موکل است و فوت و حجر وکیل اول اثری در وکالت دوم نخواهد داشت.
در صورتیکه وکیل اول حق توکیل به غیر نداشته و با اینحال دست به این امر زده باشد، هر دو وکیل در برابر موکل نسبت به خسارات وارده مسئول خواهند بود. البته در نهایت ضمان بر عهده وکیلی است که عمل لو سبب وقوع خسارت گشته است و بنابراین وکیل دیگر میتواند پس از جبران خسارت موکل به وی مراجعه کند.
اولین کسی باشید که نظر می دهید.